زبانحال حضرت قاسم با سیدالشهدا علیه السلام
چه خوش است رنج و محنت به ره وفا کشیدن چه خوش است ناز جانان همه را به جان خریدن چه خوش است جان سپاری به قدوم چون تو یاری به منای کـربلای تو شها به خون تپـیدن چه غمی ز بی پناهی به حضور چون تو شاهی که خوش آیـدم به راه تو شها بلا کشیدن چه شود اگر عموجان بروم به سوی میدان که خوش است از تو فرمان و زمن به سر دویدن چو غزال مجتبی شد ز میان خیمه بیرون بـشتـاب از پـی آمـد شه دین برای دیـدن چه عمو! چه نوجوانی! چه گلی چه باغبانی به حسن صبا خبر ده که چه جای آرمیدن بشکافت کوفیان را صف و زد به قلب لشکر چه خوش است از غزالی همۀ گرگها رمیدن زند آتـشم به هـر دم، غـم شاهـزاده قاسم بنگر به دست گلچین گل نوشکفته چیدن |